:: روز از نو ::

یادداشت هایی در حوزه فرهنگ و هنر گاهی وقتها هم سیاست
طبقه بندی موضوعی

در مورد بدرقه و وداع با جناب سید حسن نصرالله

دوشنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۳، ۰۸:۱۱ ب.ظ

تشییع سید حسن نصرالله
 

بدرقه باشکوه سید م‌قاومت در لبنان در دنیای امروز حجت های زیادی برای انسان های این روزگار دارد. لبنانی که خانه  مسیحی و مسلمان و درزی ها است و هرکدام از پیروان این ادیان و مذاهب هم برای خود رایی و نظری دارند که در روزگار نه چندان دور،‌  که هنوز نیم قرن از وقوع جنگ های داخلی لبنان نگذشته؛ کار را به برادر کشی هم رساندند. اما حالا مردم همین کشور در بدرقه عالم مجاهد شیعه حاضر می شوند و با اشک چشم با او خداحافظی میکنند.

سید بزرگوار مسیر مصلحانه ی امام موسی صدر را ادامه داد. کلیدی ترین راهبردش را وحدت و انسجام ملی می دانست و برای همین هم هر کس را با هر عقیده ای تکریم می کرد. درگیر ظواهر و مسائل فرعی نشد. خط قرمزش هم تفرقه و جدایی در بین مردم بود.

حتما سید در این سالها از خیانت ها و نامردی های بعضی از سیاستمداران لبنان خون دل بسیار خورده است؛ اما یاد نداریم قدرت اعجازگون سخنرانی ها و نطق های پر جذبه اش را خرج سیاسی بازی های داخلی کرده باشد.

سید که فرماندهی محور م‌قاومت را در بیش از سه دهه بر عهده داشت،‌ توانست قداست و شرافت مفهوم م‌قاومت را برای آحاد ملت تبیین کند و اکثریت را با خود در این مسیر سخت،‌ همراه سازد. در جامعه لبنان هم مثل هر جامعه دیگر،‌ تشتت و تفاوت آرا وجود دارد و حتما گروه و دسته ای هم مخالف سید و مکتب سید بودند و هستند؛‌ اما آنچه به چشم می آید،‌ همراهی توده مردم با سید است.

اما درسی که باید از دیروز لبنان بگیریم این است که می توان در یک جامعه با دین و مسلک های متفاوت و با آراء و نظرهای کاملا متضاد هم بگونه ای عمل کرد و سخن گفت و تبیین کرد که مفاهیم مقدسی چون م‌قاومت درگیر دوگانه سازی هایی برای انتقام گیری های سیاسی و دعواهای بچه گانه نشود. اتفاقا بعضی از بزرگوارانی که زحمت کشیده بودند و در آیین تشییع سید عالیقدر شرکت بودند باید درس بگیرند و ان شاء الله بعد از بازگشت به کشور با نگاه ملی،‌ بنویسند و سخن بگویند.

  • مدیر وبلاگ

 

کتاب این طور نیست بابا؟

وقتی پدری که او را مصلح اجتماعی و عالم فعال دینی می‌شناسند،‌ دغدغه‌مندانه و درمیان مشغله‌های خود،‌ مقید است برای فرزندانش، که به‌مصالحی سه‌هزار کیلومتر دورتر هستند،‌ صدا ضبط کند و مهربانانه با آنها سخن بگوید،‌ آن کلام، صدای عشق خواهد بود.

تجربه خواندن بیست‌وهفتم، مربوط به کتاب این‌طور نیست بابا؟گفتارهای پدرانه امام موسی صدر با فرزندانشان است. اما چرا این تجربه برایم آموزنده شد؟

اول: وقت‌گذاشتن و ضبط صدا و ارسال آن برای فرزندان آموزه تربیتی پدرانه است. در روزگاری که گاهی در جمع، حواس‌مان جای دیگر است و از گفتگو غافلیم،‌ خواندن این کتاب به ما یادآوری می‌کند،‌ صحبت‌کردن آنقدر ضروری است که حتی اگر جمع نباشیم باید صدا را ضبط کرد و با امکانات آن زمان برای عزیزان‌مان پست کنیم. یکی از ابزارهای اصلی امام موسی در اصلاحات معجزه‌گون، قائل‌بودن به همین اصل گفتگو بوده است.

دوم: بیان آموزه‌های اعتقادی با زبانی شیوا و روان و کاربردی با اقتضائات زندگی روزمره از ویژگی‌های بیانات امام موسی در کتاب است. از توحید سخن می‌گویند و به این نتیجه می‌رسند که به همان میزان که از خدا می‌ترسیم از غیرخدا نمی‌ترسیم ص 54. تبیین فلسفه نماز و روزه و توصیه به اقامه آنها با شیوه‌ای آموزنده از همین موارد است ص 100، 101، 145 و 150.

سوم: اشاره به موضوعات روز است تا تذکری باشد که دین صرفاً جنبه فردی ندارد و باید به جنبه اجتماعی آن هم توجه داشت. بنابراین در یک جلسه تحلیلی جامع از فضای بعد از جنگ جنوب لبنان ارائه می‌دهند ص 75.

چهارم: شاید طبیعی به‌نظر برسد که پدری در کسوت روحانیت نگران تاثیرپذیری فرزندان از فرهنگ غرب باشند،‌ اما امام صدر اولاً بیان می‌کنند که اگر امروز غرب به جهت علمی پیشتاز است باید آموخت و برگشت به جامعه خود خدمت کرد. ثانیاً در همیشه بر همین پاشنه نبوده و روزگاری شرق مهد علم و تمدن بوده و از غرب برای کسب علم می‌آمدند. در توصیه‌های اخلاقی هم بیان کردند که ما می‌خواهیم بر محیط تاثیر بگذاریم نه اینکه خودمان تاثیر بگیریم (ص 161).

پنجم: توصیه‌های امام از جنس انتقال تجربه‌های پدر به فرزندان نیز است. امام فرزندان را تشویق می‌کنند به سفر و دیدن آثار فرهنگی و تمدنی اما نه صرفاً با هدف تفریح بلکه با تفکر همراه باشد (ص 101). همچنین امام توصیه می‌کنند که فرزندان به یادداشت روزانه، ثبت نکات خواندنی و شنیدنی جالب توجه داشته باشند (ص 104). توصیه به مطالعه و دقت در انتخاب دوست هم از دیگر نصحیت‌های پدرانه است (ص 102).

بیانات امام موسی شیوه‌ای از انتقال پیام تربیتی به‌واسطه ضبط صدا برای فرزندان، و نیز بسته تمیز فرهنگی آموزشی است و چون از دل برآمده تا زمانی که اثری از آن هست بر دل مخاطب می‌نشیند.

  • مدیر وبلاگ

تجربه خواندن متاستاز اسرائیل

سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۵۸ ب.ظ

درباره متاستاز اسرائیل

دو سه هفته قبل در جمعی، جوانی دهه هفتاد هشتادی از یکی از حاضران که در مورد اوضاع منطقه صحبت می‌کرد پرسید آیا وقت آن نرسیده که مشکل را با اسرایی‌ل حل کنیم؟ بعد در توضیح حرف‌هایش ادامه داد که منظورش این است که جنگ، خانمان‌سوز است و جوان امروز حق دارد زندگی کند و برای آرزوهایش برنامه‌ریزی داشته باشد و… هر چه بیشتر توضیح می‌داد بیشتر حرف‌هایش به شوخی شبیه می‌شد؛ حداقل در زمانی که با گذشت بیش از یک‌سال، جنایت‌های رژیم در غ‌زه نه تنها تمام نشد بلکه حمله به لبنان هم به آن جنایت‌های وحشیانه اضافه شد. اما واقعیت آن است که چنین پرسش‌هایی این روزها از سوی نوجوان‌ها و جوان‌ها زیاد شنیده می‌شود. اما چرا؟

پاسخ واضح است؛ چون عموماً ما از چیستی و چرایی اسرایی‌ل اطلاعات دقیق و مستندی نداریم. به لطف خدا در روزگاری زندگی می‌کنیم که مبارزه با اسرایی‌ل جزئی از گفتمان اصلی حکومت ماست و در بهترین حالت ما هم دلمان برای مظلومان فلسطین سوخته و اگر خیلی همت کنیم سالی یک‌بار در روز قدس مرگ بر اسرایی‌ل هم می‌گوییم. خوب است اما به‌شرطی که وقتی ماجرا مثل امروز پیچیده شد و پای جهاد و مقاومت وسط زندگی‌مان باز شد کم نیاوریم.

حالا بعد از این مقدمه طولانی باید عرض کنم که یکی از مهم‌ترین و دقیق‌ترین منابعی که شناخت خوب و کاملی از چیستی این شر مطلق ارائه می‌دهد متاستاز اسراییل حاصل تحقیق دقیق و دغدغه‌مند کورش علیانی است.

دقت و تحقیق از ویژگی‌های آثار جناب علیانی است که در این کتاب به‌خوبی نمایان است. این کتاب با بررسی تاریخی مستند شکل‌گیری موجودی به نام اسراییل را بررسی کرده است.

با خواندن این کتاب پرسشی که برای آن جوانِ اولِ نوشته ایجاد شده بود و شاید برای عده ای دیگر هم همین سئوال و یا مشابه آن ایجاد شده باشد، قطعاً حل خواهد شد. چرا که با مطالعه کتاب در می یابیم اساساً مشکل اسرایی‌ل مشکل گفتگوکردن و مفاهمه نیست. بلکه بر طبق آنچه در کتاب می خوانیم با موجودی طرفیم که شکل گیری اش از ابتدا بر اساس خشونت و ترور، بوده و همانطور که نویسنده محترم نوشته اند: «برای یک گروه تروریستی صلح معنا ندارد...« به عبارتی دیگر، تا ترور و جنایت هست جایی برای صلح نیست و مقاومت مقدمه صلح است.

::

#کتابخوانی

#کتاب_خوب

#متاستاز_اسرائیل

#کورش_علیانی
#نشر_جام_جم

  • مدیر وبلاگ

اولین معرفی کتاب در تالار اجتماعات کتابخانه مرکزی اردبیل

مامور شدم به نمایندگی از نهاد کتابخانه‌ها در آیین افتتاح تالار اجتماعات کتابخانه مرکزی اردبیل شرکت کنم که به‌همت همکاران عزیز و گرامی در اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی استان پس از سال‌ها به بهترین و فاخرترین شکل تجهیز شده بود.

طبق روال مرسوم باید چند کلامی هم در جلسه صحبت می‌شد. به این فکر کردم که آمار و ارقام را که گفته‌اند و باز هم خواهند گفت. پس بهتر است به‌جای اینکه وقت بزرگواران حاضر در جلسه را با صحبت‌های تکراری بگیرم، کتابی معرفی کنم تا هم هدیه‌ای باشد برای حاضران هم مرتبط با مهم‌ترین موضوع روز باشد؛ یعنی مقاومت. 

برای همین هم بعد از عرض سلام و ادب و تبریک میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مقاوم‌ت #کتاب #میریام خاطرات سرکار خانم دکتر رباب صدر را بر دست گرفتم و عرض کردم مفتخرم اولین معرفی کتاب را در این تالار انجام دهم. 

علت انتخاب این کتاب را هم آشنایی با فضای سیاسی و اجتماعی لبنان عرض کردم و اینکه #امام_موسی_صدر و در زمان غیبت‌شان خواهر بزرگوار ایشان، مقاومت را در عرصه خدمات اجتماعی پی‌گرفته‌اند؛ آن هم نه از سر ترحم و یک امر ظاهری بلکه با ایمان به گزاره برای انسان گرد هم آمده‌ایم... به این نکته هم اشاره کردم که آنچه امروز از عزت لبنان شاهدیم، حاصل دوره هجده ساله حضور مصلحانه امام موسی در لبنان است که نشان می‌دهد اگر فعالیت اجتماعی و فرهنگی با اعتقاد و برنامه باشد حتماً اثرگذار خواهد بود. 

همچنین عرض کردم بعد از پیام مهم و تاریخی رهبر معظم انقلاب در مورد حوادث لبنان که فرمودند بر مسلمانان فرض است که در این نبرد یاری‌کننده جبهه حق باشند الان که امکان حضور در جبهه نبرد نیست، وظیفه ما آگاه‌سازی و اقناع افکار عمومی به وسیله اطلاعات دقیق از جنس چنین کتاب‌هایی است تا با جنایات باند تبهکار که در میدان نبرد جان بیگناهان را هدف می‌گیرد و در عرصه رسانه، فکر و اندیشه را مبارزه کنیم. 
با توجه به رسالت کتابداران که #مشاوران_امین جامعه هستند، در این میدان نبرد هر کتابخانه می‌تواند یک سنگر مقاومت باشد.

  • مدیر وبلاگ

جامانده از پسر؛‌ پایان خوشِ داستان سهراب و پدر

سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۰۲ ق.ظ

تجربه خواندن جامانده از پسر

تجربه خواندن بیست و پنجم
 
تحولات اجتماعی،‌ بسته به نوع و خواستگاه آنها،‌ می‌تواند زندگی افراد را دستخوش تحولات خوب و یا بد کند. در طول تاریخ مثالهای زیادی را می‌توان برای این مدعا پیدا کرد. یکی از بارزترین آنها که نتیجه‌های مثبت فراوانی دارد، پدیده انقلاب اسلامی و نقش رهبری حضرت امام خمینی قدس سره است. خواندن سرگذشت بسیاری از شهدا و نقش‌آفرینان انقلاب اسلامی،‌ این سئوال جدی را برای خواننده ایجاد می‌کند که اگر امام نبود امروز سرنوشت این افراد چه بود؟
خانم مرضیه نفری رمانی نوشته است که در آن داستان خانواده‌ای از هم متلاشی روایت می‌شود. پدر درگیر ماجراهای خود،‌ مادر پشیمان از راه طی‌شده و فرزندان گرفتار میان این تنش‌ها و سرگردان بین انتخاب پدر یا مادر. مقطع زمانی که نویسنده این داستان را روایت می‌کند،‌ هم‌زمان است با 15 خرداد. از قضا این خانواده پریشان هم در مرکز اتفاقات 15 خرداد یعنی پیشوا و ورامین زندگی می‌کنند. 
فرزند پسری که نویسنده آن را خلق کرده است، سهراب نام دارد؛ سهرابی که ما را به یاد داستان غم‌انگیز رستم و سهراب می‌اندازد. اما سالار – پدر سهراب – بر خلاف رستم،‌ این شانس را دارد که پایان قصه‌اش با درد و حسرت نباشد؛‌ هر چند که در طول داستان بسیار حسرت می‌خورد از راه طی‌شده زندگی و فاصله‌ای که بین او فرزندانش پدید آمده است. 
تلنگر قصه و بیداری سالار و آذر – مادر سهراب و همسر سالار – جایی است که سالار خود را میانه معرکه 15 خرداد می‌بیند. جایی که به وعده پول در کنار ماموران نظامی جلوی مردم می‌ایستد. اما ساعتی نمی‌گذرد که پیکر نیمه‌جان سهراب خود را پیدا می‌کند. 
سالار می‌فهمد از پسر جامانده است. چون سهراب او مدتی است که شیفته امام خمینی شده در قیامی که او رهبری می‌کند به سهم خود نقش‌آفرین است. 
بیداری سالار نقطه شروع تحول اوست. هرچند روایت داستان خانواده سالار یک رمان است،‌ اما در لابه‌لای خاطرات بعضی از شهدا می‌توان از همین جنس بیداری‌ها پیدا کرد. این نقش بزرگ انقلاب اسلامی است؛ انقلابی که احیاگر بود و امروز هم اگر به اندازه همان روزها به آرمانهایش توجه شود قدرت مسیحایی در زنده شدن روح انسانها دارد.

  • مدیر وبلاگ

 

تجربه خواندن میریام

تجربه خواندن بیست و چهار؛ 

کتاب میریام خاطرات سرکار خانم دکتر رباب صدر، خواهر امام موسی صدر است؛ خواهری که بخت با او یار بوده و در جوانی توفیق همراهی با یکی از اثرگذارترین مصلحان اجتماعی را پیدا کرده، و این همراهی مسیر زندگی او را در مسیری درس‌آموز و افتخارآمیز و البته سخت و پر فراز و نشیب، قرار داده است.
خواندن میریام دو ویژگی اساسی دارد: 
اول آنکه آگاهی و شناخت دقیق‌تری در مقایسه با سایر منابع از ابعاد فکری و شخصیتی امام موسی صدر در اختیار می‌گذارد. 
دیگر اینکه ما را با الگویی از زن مسلمانِ شیعه فعال و دغدغه‌مند، صاحب خرد و اندیشه و آگاه به زمانه، آشنا می‌سازد.
امام موسی که از جوانی در فکر گسترش شیعه بودند، با مطالعه و آگاهی لبنان را به‌عنوان هدفی مهم انتخاب می‌کنند. ظاهراً آن روزگار وضعیت شیعیان لبنان، وضعیت مناسبی نبوده و فقر فرهنگی و اعتقادی و اقتصادی در بین آنها زیاد بوده است. امام در طول مدت اقامت خود در لبنان با مبنای اندیشه‌ای خود که شاید تبلور همه اندیشه‌های ایشان در جمله معروف برای انسان گرد هم آمده‌ایم، باشد، اقدامات اصلاحی خود را پیگیری می‌کنند. توجه به جایگاه خلیفه الهی انسان، اهمیت به نقش مادری در جامعه، آماده‌سازی جامعه جهت اجازه تحصیل دختران، برنامه‌ریزی آموزش فنی و حرفه‌ای برای مردان و تغییر سنت‌های ناپسند آن جامعه، از جمله اصلاحات ایشان بوده است.
خواهر که به دعوت برادر در هجده سالگی به لبنان می‌رود، از نزدیک اقدامات اصلاحی امام موسی برای جامعه آن روز لبنان را می‌بیند. امام بر خلاف روال و عرف طلبگی، خواهر را درگیر امور می‌نماید و شاید ایده‌شان هم این بوده که الگویی برای بانوان جوان آن روز، پرورش دهند. 
خواهر بعد از اجرای نقشه شوم دشمنان انسانیت و اسلام، با تسلط بر احساسات خواهرانه، امانت‌داری از میراث معنوی برادر را مهم‌ترین وظیفه خود می‌داند. به‌تنهایی و در شرایط سخت و پیچیده آن روزهای لبنان، ایده‌های برادر که به ظلم ظالمان غائب شده است را پی می‌گیرد. نتیجه آن امروز وجود موسسات بزرگ امام صدر است که در طول این سال‌ها به تربیت و پرورش چند نسل از شیعیان لبنان پرداخته است. 
اما تجربه خواندن این کتاب برایم مغتنم بود. یکی از آموزه‌های این تجربه، قدرت ایمان در پیشبرد اهداف بود. چه در زمان حضور امام موسی صدر که یک تنه توانسته‌اند جامعه‌ای را احیا کنند و سنت‌های حسنه‌ای را بنا نهند و از انحراف و کج‌روی جلوگیری کنند؛ و چه در زمان فعالیت سرکار خانم دکتر رباب صدر که با همان قدرت و انگیزه ایمانی توانسته‌اند از حرکت‌ها و اقدام‌های کوچک شروع کنند و امروز موسساتی را مدیریت کنند که برکت تربیت افراد پرورش یافته در آنها، برای جامعه لبنان صدقه جاریه باشد. 
یکی دیگر از مهم‌ترین آموخته‌های این تجربه خواندنی، توجه به اصل کرامت انسانی و محبت در ثمربخش بودن در تبلیغ و ترویج مکتب شیعه است. اگر امروز هم مسائل پیچیده در جامعه به مصائب تلخ و به ظاهر بی‌علاج تبدیل شده و گره‌ها روز به روز کورتر می‌شود، شاید به این دلیل است که کرامت انسان‌ها را ناخواسته نادیده می‌گیریم و طرف مقابل هم این تبلیغ و توصیه را از منشاء محبت نمی‌بیند. 
از جمله آسیب‌شناسی‌های اقدامات و برنامه‌های فرهنگی این روز و روزگار شاید این باشد که پیش و بیش از آنکه هدف نهایی را انسان و تعالی انسان تعریف کنیم به شکل و فرم کار فرهنگی توجه می‌کنیم. در این نگاه کمیت اولویت دارد. اما با آنچه در کتاب میریام می‌خوانیم می‌بینیم که هر چه هدف متعالی‌تر باشد حتی اگر اقدامات اولیه ساده و از نظر کمیت محدود باشد، اما اثرگذار است و چون اثرگذار است توسعه پیدا می‌کند. 
خواندن این کتاب به بزرگوارانی که دغدغه دینی اجتماع دارند و مخصوصاً خواهران دغدغه‌مندی که معطل کسب فرصت امکانات برای فعالیت هستند توصیه می‌شود. 
زندگی این برادر و خواهر اتمام حجتی است برای همه ما که بدانیم برای انجام وظیفه در حوزه دین و سعادت جامعه مسئولیم و همچنان‌که با دست خالی این بزرگواران در این مسیر گام برداشتند باید فعالانه و دغدغه‌مند وارد شویم.

  • مدیر وبلاگ

شریان مکران

«ایران داراى آن قدرت صنعتى نیست که به خودى خود استخراج نفت نموده و در بازارهاى دنیا بفروشد. ایرانى که یک کارخانه سیمان را نمى‌تواند با پرسنل خود اداره کند و ایرانى که کارخانجات کشور را در اثر عدم قدرت فنى به صورت ناگوارى درآورده است و ضرر مى‌دهد، با کدام وسائل مى‌خواهد نفت را شخصاً استخراج کند؟ در پایان، می‌توان با صراحت تمام گفت: ملى‌کردن صنعت نفت بزرگ‌ترین خیانت است.»
این جملات را یک کارگزار مهم دوره پهلوی در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی در مخالفت با ملی‌شدن صنعت نفت به حاضران در جلسه می‌گوید؛ همان دوره‌ای که برخی سعی دارند آن را دوره شکوه ایرانی بدانند! 
از آن روز که رزم‌آرا، ایران و ایرانی را تحقیر می‌کرد بیش از هفتاد سال گذشته است. صنعت در ایران به برکت جمهوری اسلامی و آموزه‌های رهبرانش، بر اساس اصل "ما می‌توانیم" توانسته است با همه تحریم‌ها و محدودیت‌ها، پیشرفت داشته باشد. 
یک شاهد خوب برای تحقق شعار ما "می‌توانیم" روایت مهدی قزلی است از پروژه انتقال نفت از گوره در بوشهر به بندر جاسک در منطقه مکران، به نام شریان مکران؛ شرح یک ایده استراتژیک که ضمن آنکه یک آینده‌نگری امنیتی را پوشش می‌دهد امکان رشد و پیشرفت منطقه مکران را در پی خواهد داشت. 
این پروژه بزرگ در اوج دوران تحریم به دست متخصصان داخلی طراحی و اجرا شده است. تولید فولاد و ورق لازم برای این پروژه پس از اینکه تامین آن از خارج کشور تقریباً غیرممکن می‌شود، در دستور کار صنعت‌گران داخلی قرار می‌گیرد. شاید اگر باور به ما می‌توانیم در نخبگان و صنعت‌گران کشور نهادینه نمی‌شد، امروز همچنان تحقق این موضوع یک رویا می‌بود. 

پروژه خظ لوله گوره به جاسک


توضیح در مورد شیوه تولید نفت و اینکه این برداشت نفت تعطیل‌بردار نیست و به همین خاطر خام‌فروشی الزاماً موضوع بدی نیست، و به اندازه‌اش اتفاقاً ضرورت دارد، نکته مهم دیگری بود که در این روایت به خوبی شرح داده شده است. 
هر چند رزم‌آرا دیگر نیست و گذر زمان خیانت نگاه و باور او را نشان داد، اما امروز هم مافیایی وجود دارد که هر چند جرئت نمی‌کند مثل رزم‌آرا صنعت را علنی تحقیر کند اما با اصرار بر واردات بی‌رویه و عدم اعتماد به تولید داخل، دل نخبگان و صنعتگران ایرانی را خالی می‌کند. یکی دو نمونه آن در کتاب ذکر شده که چطور نتایج تست‌ها قبل از اینکه به دست‌اندرکاران پروژه برسد به دست مخالفان تولید ملی می‌رسیده است. 
نکته دیگر از تجربه خواندن کتاب برایم این بود که بعضی وقت‌ها، دعواهای سیاسی و گفتمانی با دولت‌ها سبب می‌شود افتخاراتی از این دست نادیده گرفته شود و یا حق آنها ادا نشود. واقعیت امر این است دولت‌ها با همه نقاط قوت و ضعف در جهت کلی در حوزه‌های مختلف زحمت‌هایی کشیده‌اند که سرمایه‌ای برای نظام جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورده‌اند. باید مراقب بود در نقد دولت‌ها، دستاوردهای نظام نادیده گرفته نشود.

  • مدیر وبلاگ

درباره نماینده محترم ولی فقیه در استان کردستان

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۱۶ ب.ظ

 

آیت الله پورذهبی

سالها قبل یکی از برنامه سازان موفق معارفی رسانه ملی برنامه ای متفاوت تولید کرد. او میگفت در مسیر ساخت برنامه یک مشکل جدی داریم آنهم پیدا کردن عالمانی است که با زبان روز و ادبیات آشنا برای جوانان معارف را بیان کنند. چند قسمتی آن برنامه موفق ادامه داشت نهایتا هم همانطور که برنامه ساز پیش بینی میکرد ک
ار متوقف شد چون پیدا کردن کارشناسانی با ویژگی گفته شده خیلی خیلی سخت بود.


دیروز در جریان ماموریت #کردستان و سفر به شهر #سنندج، توفیق شد دقایقی را در خدمت آیت الله پورذهبی نماینده محترم ولی فقیه در استان باشیم. از همان لحظه ورود ایشان رفتار و سلوک شان با سایر بزرگوارانی که در این کسوت دیده بودم متفاوت بود.

وقتی هم شروع به صحبت کردند یاد آن نکته دوست برنامه ساز افتادم. صحبت کردنی ساده و صمیمی در عین حال که وقار و متانت و تواضع در بالاترین حد بود. از ظاهر صحبت کردن شان هم که بگذریم اولین بزرگواری بودند که بلافاصله بعد از سلام و شروع سخن عملیاتی و میدانی از احوال کتابخانه های استان سخن گفتند. قبلا هم شنیده بودم تیم مدیریتی استان را در بازدید های سطح استان همراه می کنند اما تازه بعد از بیان خودشان فهمیدم این همراه کردن با یک راهبرد و برنامه قبلی است.

به جزئیات بازدید های خود اشاره کردند از شهرستان هایی که رفته اند و اینکه قسمت ثابت سفرهایشان با خبر شدن از وضعیت کتابخانه های استان است؛ چرا که باید کتابخانه حالش خوب باشد تا نوجوانان و جوانان برای رفتن به کتابخانه شوق داشته باشند. کتابخانه در برنامه ایشان یک ضلع بود و کانون پرورش فکری و مجموعه های ورزشی وزارت ورزش و جوانان دو ضلع دیگر. در بین سخنانشان به نکته ای اشاره کردند و گفتند امروز به یادداشت هایم مراجعه کردم و تاریخ دقیق و مشخصات کتابخانه را فرمودند. این هم نشانه ای دیگر بود که هم برنامه دارند و هم رسیدن به اهداف برنامه را پایش میکنند.


خلاصه عرض کنم با حفظ احترام سایر بزرگواران، اما به نظر می رسید شیوه و سلوک حاج آقای پورذهبی با سایرین متفاوت بود و بسیار درس آموز بود و حتما این بزرگوار و امثال ایشان با تسلط بر معارف ناب دینی و با شیوه و سلوک به دور از تعارفات و قالب های تصنعی ساخته شده در جذب جوانان و مردم به دین و دینداری حتما موفق خواهند بود.

** دیدار با نمایندگان محترم ولی فقیه و استانداران از جمله برنامه های ثابت سفرهای استانی دبیرکل نهاد در این دوره مدیریت نهاد کتابخانه های عمومی کشور است.

  • مدیر وبلاگ


#تا_خمینی_شهر روایت یک کارگزار صادق و خالص انقلاب اسلامی است. کسی که به فرمان امام خمینی که فرمود بشاگرد را دریابید با عشق و ایمان لبیک گفت. قید زندگی کارمندی بی دردسر را زد و رفت در مسیر سخت و پر زحمت و خود را به بشاگرد رساند و بعد از تقریبا دو دهه یک خمینی شهر در قلب بشاگرد از خود به یادگار گذاشت تا همیشه مردم یادشان باشد جایی که از نظرها پنهان بود و برای همه فراموش شده بود را امام بزرگوار به دست سرباز مکتب و خادم ملت احیا کرد.
حالات #حاج_عبدالله_والی درس آموز است و #تا_خمینی_شهر پر است از روایت های ناب. یکی از این درس ها اخلاص عجیب این جهادگر بزرگ مکتب امام است.

حضرت آقا ، یک سال بعد از فوت حاج عبدالله خطاب به برادران ایشان در بیان اهمیت اخلاص حاج عبدالله والی می فرمایند : (+)

اینجور کارهای بی‌سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست میکند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر میگذارد، مثل سیمانی است که در یک بنایی تزریق کنند و آنرا مستحکم کنند. با انجام اینجور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم میشود بدون اینکه کسی بفهمد. یعنی وقتی در گوشه و کنار کشور، در بین مردم، کسانی هستند که کار را برای خدا میکنند، کار را مخلصانه انجام میدهند، دنبال هیاهو و جلب نظر این و تحسین آن نیستند، یکی از خواصش این است که اصلاً خود این، بنا را مستحکم میکند، مثل روحی که در یک کالبدی بدمند. بنابراین، این کارهای شماها اینجور ارزش دارد ...
***
برای همین است که امروز را که مصادف است با سالروز ارتحال حاج عبدالله والی، در تقویم خودم روز کارگزار انقلاب اسلامی نامگذاری کردم چون بهترین شاخص ها برای شناختن کارگزار نظام در احوالات این سرباز جهادگر مخلص انقلاب اسلامی دیده می شود. اگر کارگزار نظام در این مسیر باشد دیگر خبری از بسیاری از بداخلاقی ها نیست. همانطور که مردم بشاگرد عاشق حاج عبدالله شدند و هواداراش بودند، بدون نیاز به پول پاشی و راه انداختن کمپین ها و تبلیغات محیطی و فیلم و سریال و خبر و گزارش مردم برای کارگزاران ارزش و احترام فراوان قائل خواهند بود.


کارگزار انقلاب اسلامی باید از جان مایه بگذارد و در هر حوزه ای که خدمت میکند متمرکز شود و پست و مقام و جذابیت های دنیا برایش احساس تکلیف کاذب خلق نکند بماند و بماند تا یک خمینی شهر بسازد تقدیم ملت کند.


::
#تا_خمینی_شهر روایت زندگی مجاهدانه حاج عبدالله والی مصداق یک کار تمیز فرهنگی است که #صهبا آنرا منتشر کرده است

  • مدیر وبلاگ

تجربه_خواندن #کتاب
نقش رسانه های تصویری در زوال دوران کودکی
تالیف: نیل پست من ترجمه#دکتر_صادق_طباطبایی #انتشارات_اطلاعات
:::
بعضی پدر و مادرها قائلند که بچه ها باید همه چیز را بدانند و خودشان انتخاب کنند. میگویند ما زمینه را برای آنها آماده میکنیم و آنها می توانند انتخاب کنند. نتیجه اش می شود اینکه پای شبکه های ماهواره ای و انواع برنامه ها و آگهی ها می نشینند و هیچ محدودیتی هم برای فرزند خود نمی گذارند. تبلتی و موبایلی در اختیارش میگذارند و او را با یک وی پی ان به درون اقیانوس محتوا و مفاهیم و تصاویری می فرستند که هر کدامشان می تواند تهدیدی باشد برای کودکی فرزند.

اوج بی پروایی مادران و پدران را در کلیپ هایی می توان دید که با فرزند شوخی های نامناسب می کنند یا آهنگ های فلان خواننده کثیف اخلاقی را همخوانی میکنند. اینها ندانسته و ناخواسته بزرگ ترین ظلم را به کودکی فرزند خود میکنند و عامل زوال کودکی او می شوند.

در حالیکه اِعمال محدودیت برای واردات فکر و ذهن فرزند در ظاهر ممکن است یک دغدغه سختگیرانه و متحجرانه در دنیای امروز تلقی شود؛ نیل پست من آمریکایی چند دهه قبل وقتی #تلویزیون در جامعه آن روز امریکا گسترش پیدا کرد، خبر از زوال دوران کودکی داد. چرا؟

پاسخ را باید به طور مشروح و کامل در کتاب خواند که با طنزی از سر درد، توضیح داده اما مختصرش از این قرار است که پست من، میگوید مرز دوران کودکی و بزرگسالی ندانستن است. کودک برای اینکه از کودکی اش لذت ببرد و در این مقطع زندگی روح لطیفش آرام آرام رشد کند نباید در برابر مفاهیمی باشد که برای بزرگسالان است. مفاهیم از مسائل جنسی گرفته تا کاربرد خشونت و … و هر چه کودک بزرگ تر می شود بیشتر می داند و این مرز راز و رمز ها کم رنگ تر می شود.

آن روزها که نیل پست من، دردمندانه از پخش تبلیغ های بازرگانی با تصاویر تحریک کننده جنسی در تلویزیون و پیش دیده کودکان دست به قلم شد و #زوال_کودکی را نوشت، هنوز خبری از #شبکه_های_اجتماعی نبود که دیگر رسما مرزی برای ندانستن و مخفی ماندن مفهومی برای #کودک ناممکن به نظر آید.

اما چه باید کرد؟ درست است که کتاب در نقد تلویزیون است اما در پایان کتاب پست من، دو راهکار گفته که امروز هم کاربردی است. اول محدود کردن اطفال در مواجهه با رسانه های ارتباطی دوم، پیگیری و دقت در محتوای برنامه و گفتگوی انتقادی با کودکان در مورد مطالبی که به گوش و چشم شان می رسد.

تاریخچه دوران کودکی در غرب، در مورد فضیلت کتابخوانی، تاریخ فرهنگ غرب و … از جمله موضوعات #خواندنی کتاب است.

  • مدیر وبلاگ