ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را...
انسان امروز اینقدر مغرور قدرت علم و گرفتار روزمرگیهای زندگی مادی شده که فراموش کرده اصلا یک بُعد روحانی هم دارد. اگر هم به مناسک مقید است و اهل عمل به دستورات دینی است از روح و کنه فلسفه مناسک غافل است. به سنت الهی بشر به اینجا که میرسد یک تلنگر میخواهد تا باز به خود بیاید و قدری به بعد روحانی خلقتش متوجه شود.
ویروس کرونا که چند ماهی است از چین سفرش را شروع کرده امروز تقریبا تمام دنیا را درگیر کرده است و عجز انسان مغرور و غافل مادی را به رخش کشیده. سه ماهی که این ویروس مهمان ناخوانده این سرزمین شد بسیاری از هم میهنانمان به سوگ عزیزانشان نشستند و بسیاری در دام بیماری گرفتار آمدند و با تلاش کادر درمانی توانستند بیماری را پشت سر گذارند. اما حضور این مهمان ناخوانده محدودیتهایی را برای همه مردم به همراه داشت. از تعطیلی مدارس برای بچهها گرفته تا تعطیلی کسب و کارها و جمع شدن بساط دید و بازدیدها و... اما در این میان تعطیلی مساجد و اماکن زیارتی مهم بود.
ابتدای این محرومیتها خیلی اهمیت ماجرا مشخص نبود. دانشآموزان سرخوش تعطیلی زودهنگام بودند. کارمندان به خیال اینکه به کارهای فشرده روزهای پایان سال میپردازند خوش بودند. تماسهای تصویری تسکینی بود بر دوری و دلتنگی از خویشان و نزدیکان. اما انگار کرونا آمده بود که بماند و این ماندگاری سرخوشیها و خوشحالی را به یأس و ناامیدی تبدیل کرد. آرام آرام دانشآموزان قدر مدرسه را دانستند و درک کردند که کارکرد مدرسه فقط آموزش دروس نیست و اجتماع همنسلان کارکردهای دیگر آموزشی هم دارد. گرمای نگاه عزیزان را در تماسهای تصویری نمیشد درک کرد و دیگر این نوع ارتباطها تسکین دلتنگیها نبود.
اما تازه فقدان مسجد و زیارت خودش را نشان میداد. حتما حکمتی بود که این ویروس همه ایام سال را گذاشته بود و درست با شروع فصل بندگی و عبادت سر و کلهاش پیدا شده بود. حرمهایی که همیشه مأمن و ملجأ بودند حالا درشان به روی مشتاقان بسته شده بود. بیپناهی دردی بود روی دردهای دیگر. این فرصتی بود که بخود بیاییم و بدانیم که تا امروز قدر حرم و مساجد را ندانسته بودیم. فکر میکردیم همیشه هست و حالا وقتی هم به زیارت میرویم دقایقی هستیم و بعد هم تا زیارت بعدی خداحافظی میکنیم و انگار زیارت برای ما تضمین شده بود که همیشگی است.
شاید هیچکس تصور هم نمیکرد روزی در این حرمها و اماکن زیارتی به روی مردم بسته شود. حکایت ما شد حکایت همان ماهی که سعدی گفت تازه وقتی قدر آب را میداند که از دریا محروم میشود. حالا که قدر نعمت زیارت و عبادت برایمان روشن شده قرار است در حرمها را هر چند برای ساعات محدود باز کنند باز هم ملجأ و پناه درماندگان باشند.
ایکاش قدر بدانیم باز هم مغرور و غافل از نیازهای معنویمان نباشیم نصیحت جناب بیدل دهلوی را پیش دیده قرار دهیم:
به نومیدی دل از زنگ هوسها پاک میگردد / گرش صیقل کنی از سودن دست ندامت کن ...
و پس از ورود به حرمهای مطهر این بیت صائب را زمزمه کنیم:
من که گم کرده خود یافتم اینجا صائب / دیگر از کوی خرابات چرا برخیزم؟
مطالب خواندنی این ویژه نامه را اینجا و اینجا ببینید.
* عکس یادگاری از آخرین زیارت حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی پیش از تعطیلی حرم در زمستان سال گذشته است.